English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2836 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get off U حرکت کردن عزیمت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Date of departure . Departure date. U تاریخ عزیمت (روز حرکت )
goes U عزیمت کردن
vamoose U عزیمت کردن
pike U عزیمت کردن
go U عزیمت کردن
get around <idiom> U عزیمت کردن
leadoff U عزیمت کردن رهبری کردن
routing U عزیمت کردن راه افتادن
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
behave U سلوک کردن حرکت کردن
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
departure U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
move U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
submarines U زیردریا حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
belt U باشدت حرکت یا عمل کردن
belted U باشدت حرکت یا عمل کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
belts U باشدت حرکت یا عمل کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
paddling U با باله شنا حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com